۳۰ بهمن ۱۳۸۷
گفتگوز زنده شبكه 1
شما روحيهى آرمانى رو ببيـنيد واقعاً؛ اين ملت بزرگ جداً همت كردند، همدلي كردند كه اين جهش عظيم با اين شيب اتفاق افتاد، اين تغيير مال ملته، هديه به ملته. مثلاً دقت بكنيد ظرفيت توليد آلومينـيوم دركشور ما زمان سلجوقيان چقدر بود؟ مقايسه بكنيد با اين سه سال و نيم اخير (چشمهاش گرد شده، لبخند زنان و متواضع، انگار كه داره مىگه: البته قابلي نداره. كم مونده بپره مجرى رو بغل كنه و شيهه بكشه).
۲۸ بهمن ۱۳۸۷
۲۶ بهمن ۱۳۸۷
۲۴ بهمن ۱۳۸۷
جرواجر رسانهاى خويشتن را و ما را
- آقاي مدير عامل! لطف كنيد و براى بينندههاى ما كمى از روند ساخت و بهره بردارى اين ورزشگاه بزرگ كه براى مردم محروم اين استان ساخته شده و واقعاً مايهى مباهاته توضيح بديد.
- بله خواهش مىكنم. ساخت اين ورزشگاه در سال 77 شروع شد و در سال 80 به بهرهبردارى رسيد و انشاءلله امروز توسط اين دولت كريمه افتتاح وخواهد شد.
پى نوشت: رايحهى گه خدمت
- بله خواهش مىكنم. ساخت اين ورزشگاه در سال 77 شروع شد و در سال 80 به بهرهبردارى رسيد و انشاءلله امروز توسط اين دولت كريمه افتتاح وخواهد شد.
پى نوشت: رايحهى گه خدمت
۱۹ بهمن ۱۳۸۷
۱۷ بهمن ۱۳۸۷
بدبخت بالفطره
- با سلام و خسته نباشيد خدمت شما و همكارانتون«انديداد خدادوديان» هستم از قـــُــمِـيش؛ خواستم يك آهنگ درخواستى به انتخاب آقاى تهيه كننده برام پخش كنيد.
پىنوشت: چون تهيه كنندهى برنامه يك خانم بود آهنگى كه اين شخص درخواست كرد پخش نشد و به جاى آن آهنگ ديگرى پخش شد.
پىنوشت: چون تهيه كنندهى برنامه يك خانم بود آهنگى كه اين شخص درخواست كرد پخش نشد و به جاى آن آهنگ ديگرى پخش شد.
۱۶ بهمن ۱۳۸۷
۱۵ بهمن ۱۳۸۷
بحث لوث کن قهار
- ایشون علاوه بر اینکه نوازنده ی قابلی هستند ساز ساز قهاری هم هستند.
- بله بله؛ هم دهاتی ما هم نه تنها توی خرید و فروش دام رقیب نداره خر خر بلامنازعیه.
- ان آقا نرین به بحث تا یه ذره تحویلت می گیرن دیگه.
- بله بله؛ هم دهاتی ما هم نه تنها توی خرید و فروش دام رقیب نداره خر خر بلامنازعیه.
- ان آقا نرین به بحث تا یه ذره تحویلت می گیرن دیگه.
خوب بهشون گفتم؟
گفت سیگار داری بچه خوشگل؟
گفتم فقط یه نخ اونم سیگار برگ. میکشی؟
.
.
.
پیرهنشو انداخته بود روی شلوار. گفتم به به می بینم که ارزش ها رو از تو شلوارت درآوردی و...
.
.
.
گفت خوشتیپ می شه روی چارخونه های پیرهنت شطرنج بازی کنیم؟
گفتم بله که می شه. منتهاش یه چیزی؛ مهره هاش هم اینجاس خلاصه دیگه باهاس با همینا بازی کنی...
گفتم فقط یه نخ اونم سیگار برگ. میکشی؟
.
.
.
پیرهنشو انداخته بود روی شلوار. گفتم به به می بینم که ارزش ها رو از تو شلوارت درآوردی و...
.
.
.
گفت خوشتیپ می شه روی چارخونه های پیرهنت شطرنج بازی کنیم؟
گفتم بله که می شه. منتهاش یه چیزی؛ مهره هاش هم اینجاس خلاصه دیگه باهاس با همینا بازی کنی...
۱۴ بهمن ۱۳۸۷
اشتراک در:
پستها (Atom)