۰۷ خرداد ۱۳۸۹

«در و داهاف»
همين ديگه بريد بعدى لطفا

۰۳ خرداد ۱۳۸۹

بهترين مثالى كه برايش پيدا كردم اين بود: فرض كنيد همين كه وارد دستشويى مى‌شويد، چشمتان به يك هسته‌ى هندوانه درست روى سنگ مستراح مى‌افتد، البته خوب سريع ياد نفرى كه قبل شما اينجا بوده مى‌افتيد؛ اما چقدراحتمال مى‌دهيد كه شخص قبل از شما هنگام قضاى حاجت داشته آجيل و تخمه هندوانه مى‌شكسته و آن يك هسته هندوانه احيانا از دستش يا دهانش افتاده آنجا؟ واقعا چقدر مى‌توانيد براى ايم گزينه جا باز كنيد؟ حالا قضيه‌ى كم شدن تعداد آراى محسن رضايى در همان روز اول و ساعات اوليه و قضيه‌ى برگه تعرفه‌هاى تا نخورده موقع بازشمارى آرا كه از همين تلويزيون پخش شد و قضاياى زيادى مشابه اين هم براى من حكم اين هسته هندوانه‌هه را پيدا كرده هركار مى‌كنم بگويم از دست يا دهان دوستان افتاده خوب سخت است.

۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۹

شهدا را ياد كنيد ولو با يك وى

۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹

اين لوازم آرايشا همه‌ش براى پوست ضرر داره، حاج‌آقا دهنوى خودش گفت.
روحانى‌اى كه باهاش درس اخلاق اسلامى داشتيم بسيار انسان خوش‌مشربى بود مثلا يه‌بار داشت در مورد نرفتن به سايت‌هاى غيراخلاقى صحبت مى‌كرد و به اين صورت حرفشو در قالب مزاح آورد: «دوستان سعى كنن به اين سايتا نرن يا حداقل موقع ورود ياالله بگن.» حس خوبى بهم دست داده بود.

۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۹

administrator

ادمينـِـستور

۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹

منِ گنجشكِ معصوم

هيچ‌وقت گوشى بلوتوث‌دار نداشته‌ام و هيچ‌وقت از اين بابت احساس نكردم از چيزى عقبم، تا به امروز، [از خودم شرمم باد كه با اين‌همه ادعاى تيزى و بزى، تازه حالا بايد اينجاى ماجرا باشم.]
توجه كردين اينايى كه موقع سوار شدن به قطار هميشه جاشون فقط واگن دومى يا يكى مونده به آخرى اونم منتها اليه سمت چسبيده به خانوماست؟ اونم عدل چسبيده به اون در نصفه‌هه كه مابين خانوما و آقايونه؟ اونم چى؟ زرتى تا سوار مى‌شن گوشيشون از جيبشون خارج مى‌شه و فرت و فرت به خيال باطلِ من، اسمس بازى مى‌كنن؟ اى دل غافل! [دستم مشت شده و انگشت به دندان مى‌گزم و به افق نگاه مى‌كنم.]