[خیلی تمرین کردهبود که بگه؛ بالاخره گفت]
- به نظر من آدما دو دستهن، دستهی اول، دستهی دوم.
[و اینطوری شد که عباس توی همون جلسهی اول معارفهی ورودی های 88، شد قطب بذلهگویی و خوشمشربی و شوخطبعی کلاس. عباس همون لحظه دشمندار شد. عمدهی پسراى كلاس از عباس دیگه خوششون نمیاومد.]
۰۷ مهر ۱۳۸۸
۳۱ شهریور ۱۳۸۸
برهان قاطع
يگ عدهاى وكر مىگنند كه مبسيج يگ نهاد وابسته به دولت است. [چند ثانيه مكث با حالت چرخش نوسانى سر خيلى آرام به چپ و راست با زاويه مثبت منفى پنج درجه]،... اينـِــجور نيست.
[همگان متقاعد مىشويم و نچنچنچنچ مىنماييم و سرها به ندامت مىجنبانيم و لبها مىگزيم و خود را مىكنيم و ]
[همگان متقاعد مىشويم و نچنچنچنچ مىنماييم و سرها به ندامت مىجنبانيم و لبها مىگزيم و خود را مىكنيم و ]
۲۸ شهریور ۱۳۸۸
غول مرحلهى هيچم
تا مىگه «حقوق ملتها» آرزو مىكنم كاش همونجا بودم و جلوى همه به طرفش «A دسته مايل جولو» مىگرفتم، يــخش مىكردم، با طناب مىكشوندمش و با يه فوت آتشين سياهش مىكردم بره.
۲۵ شهریور ۱۳۸۸
۲۳ شهریور ۱۳۸۸
شاخص معيار
همه يا ازدواج كردن يا دكترا قبول شدن يا از اينجا رفتن. تقريبا ديگه كسى برام نمونده كه بتونم راحت بهش بگم «انآقا». ديگه هيچ دوست واقعىاى ندارم؛ خيلى تنها شدم.
۱۸ شهریور ۱۳۸۸
دعاى روز هيجدهم
خدایا سحرا خواب میمونم بیدارم كن غذا بخورم، البته به خاطر دعای سحرش می گم ها!
اصلاً بهمنچه، من به خاطر خودت می گم.
برحمتك یا ارحم الراحمین.
اصلاً بهمنچه، من به خاطر خودت می گم.
برحمتك یا ارحم الراحمین.
۱۶ شهریور ۱۳۸۸
عدو شود سبب خير
بيانيه يازدهم موسوى مهم است. انقدر مهم كه كيهان هم گفت. اگر صفحه اول امروزش جا داشت باز هم ازين بيشتر بولدش مىكرد.
تيتر 16 شهريور 88 را ببينيد.
تيتر 16 شهريور 88 را ببينيد.
۱۵ شهریور ۱۳۸۸
۱۴ شهریور ۱۳۸۸
۱۰ شهریور ۱۳۸۸
بنىآدم اعضاى يكديگرند
يك دورهاى اين خيلى فكرمو مشغول كردهبود كه كاش يك دايرةالمعارف از اسامى همهى افراد كشور داشتم. بعد مىرفتم آدرس اونايى رو كه اسمشون «اصغر اصغروند» يا «كاظم كاظمنيا» يا يه چيز تو مايههاى «صفدر صفدرى» بود رو پيدا مىكردم، با يه شاخه گل به عيادتشون مىرفتم، اشك توى چشمام حلقه مىزد و اين حس انساندوستانهى كـُـشندهى خودم رو التيام مىدادم.
اشتراک در:
پستها (Atom)