دم ورود به كوچهى طرح، نصفه پيچيده نصفه نپچيده، مثل طوفان از ماشين مىپره پايين يه برگه آچار تا كردهى چسب خوردهى آماده مىچسبونه به پلاك عقبش و مىپره گازشو مىگيره مىره تو كوچه. رو شيشه عقب ماشينو مىخونم نوشته «درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود.» فكر مىكنم آخه درد اين چجورى مىتونه مداوا بشه؟