پريروز عيد قربان تلويزيون يه تلهفيلمى گذاشته بود كه مثلا قرار بود طنز باشه - اتفاقى ديدم ها؛ داشتم مىرفتم دستشويى سر راه يه تيكهشو ديدم. - بعدش سعيد آقاخانى مىخواست يه گوسفندى رو توى پاركينگ مجتمع آپارتمانى قربونى كنه و همسايهها جمع شدهبودن و اعتراض مىكردن و مخالف بودن و فقط يكى از همسايهها موافق بود - اون مرده تپله كه تو شبهاى برره شعر مىخوند و آخرش مىگفت خوب بيــــد - خلاصه دفاع مىكرد كه اشكال نداره مىتونه اينجا قربونى كنه، بعد در گوشى به يارو گفت به شرطى كه اوناشو بدى به من. اولش مىگفتى نه بابا منظورش اون نيست. بعد ديگه گير دادهبود و هىاز يارو دفاع مىكرد و در گوشى مىگفت فقط تو اونارو بده به من، بعد هى دوتا دستاشو به حالتى نشون مىداد كه شبيه بيضهى گوسفند بشه و هى مىگفت قول بده اون دوتا رو بدى به من، آخرش سعيد آقاخانيه قاطى كرد گفت: «اى بابا كشتى مارو تو هم، بابا اصن من اون دوتا رو كه مى بينم كلن ياد قيافهى تو مىافتم. ول كن ديگه.» خلاصه كركرهاى بود ديگه. ولى آقا قبول داريد طنزمونم بنكل شده لودگىها. واقعا جوانان چرا؟ اه اه اه.
۰۹ آذر ۱۳۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۱ نظر:
پرکار شدی!
تو كه مي دونم مي شيني همه سريالا رم مي بيني ديگه اين فيلما چيه كه داشتم مي رفتم دسشويي و . . .
آدمي كه شاش داره اصن مي تونه تمركز كنه روي فيلم؟ نه خودت بگو
تازگيا رييس واحدمون عوض شده يكي از اون افراطياي تيره يعني يه چيزي ميگم يه چيزي مي شنويا ازونا كه مثلا روز بسيج رفت ديدار آقا فرداش اومد بهم گفت جاي تو هم زيارت كردم گفتم چجوري گفت نيگاش مي كردم توي دلم مي گفتم اين از طرف فلاني (به جون مادرم راس ميگم)
حالا فكرشو بكن منم كه دهنم مفت و هميشه خدا هم اين تريپ آدما مي خورن به پست ما تازگيا زياد باهاش كل كل كردم چند بار همكارام بهم گفتن با اين اينجوري حرف نزن برات مشكل درست مي كنه منم هر روز به خودم قول مي دم ديگه باهاش كل كل نمي كنم
كنم اون وقت اون روز داشتم از صب فك مي كردم اگه تا حالا كار خودشو كرده باشه و فردار وزي از ستاد خبري زنگ بزنن بگن بيا توضيح بده چجوري توضيح بدم ؟ حالا فك كن هر كي نه من يكي جون شلاق خوردن دارم؟ خلاصه سرتو درد نيارم تمام طول ر وز داشتم به اين قضيه فكر مي كردم و توي دلم برا خودم جواب درست مي كردم كه آره مي رم چي مي گم و يادم باشه نگم رهبري بگم مقام معظم و ازاين جور فكرا
از سرويس اداره پياده شدم گوشيم زنگ خورد نيگا كردم روش نوشته بو ئد
Unknown
گفتم يا ابالفضل طرف كار خودشو كرد
در كسري از ثانيه چهار دليل براي برنداشتن گوشي جور كردم و پنج دليل برا برداشتنش فرصت نشد وزن دليلا رو با هم جمع كنم يارو هم اگه دير بر مي داشتم صد در صد دوتا شلاق بيشتر مي زد بهم ورداشتم يه صداي الله كرم گفت آقاي فلاني در كسري از ثانيه شي تا دليل پيدا كردم برا اينكه بگم نه اشتباه گرفتين و درجا گفتم لفرماييد حودمم گفت گوشي حصورتون
يعني وقتي صداتو شنيدم فك كن خودت ديگه چه احساسي داشتم
شما را به ديدن فيلمهای عيد غدير دعوت ميكنيم
vaghean??!!! che bahal... man nadidam... yadam bashe zang bezanam soroosh sima !
آخرین برگ سفرنامه باران این است:
که زمین چرکین است !
man faghat hamoon ye tikasho didam va lezat bordam az inhame azadie e bayan!
واقعا انقدر لوده شده تلویزیون؟؟ آخرین باری که من دیده بودم اینطور نبود اصلا. انقدر وقیح. 2سال پیش اینا
ارسال یک نظر