۲۵ شهریور ۱۳۹۰

نه قرمز نه آبى فقط زرد قنارى

۲۰ شهریور ۱۳۹۰

دم ورود به كوچه‌ى طرح، نصفه پيچيده نصفه نپچيده، مثل طوفان از ماشين مى‌پره پايين يه برگه آچار تا كرده‌ى چسب خورده‌ى آماده مى‌چسبونه به پلاك عقبش و مى‌پره گازشو مى‌گيره مى‌ره تو كوچه. رو شيشه عقب ماشينو مى‌خونم نوشته «درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود.» فكر مى‌كنم آخه درد اين چجورى مى‌تونه مداوا بشه؟

۱۷ شهریور ۱۳۹۰

عاشق سيفون دستشويى مونم. سروصدا مى‌كنه سروصدا ها! يعني دو دقيقه تمام آلودگى صوتى ايجاد مى‌كنه. واقعا آرامش يه چيز ديگه‌س.