۲۴ دی ۱۳۸۹

موقعيتى رو كه آدم مجبوره كاسه‌ى چه‌كنم دستش بگيره تقريبا مى‌فهمم، ولى يه جايى به موردى برخورد كردم كه طرف به‌ مرحله‌اى  رسيده بود كه مجبور بود بره زير درخت چه‌كنم بشينه.

۲ نظر:

نگار گفت...

درخت چه کنم انگار یکی بود توی رمان جزیره سرگردانی

زنـ ی کـه مـ ن باشـ م ... گفت...

خبر ما رو بگیر ..
شاید مرده باشیم ...
و این روحمان باشد ...
که آمده شما را بترساند ...