۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸

جــق با اعمال شاقه

بعضى از خاطرات را واقعا به‌غير از دنياى مجازى هيچ‌جاى ديگه نمى شه نقل كرد. نمونه‌اش اينكه براى درد خيلى خفيف بيضه پيش دكتر ارولوژى رفتم و او بعد از معاينه گفت شايد نازا باشى بنابراين يك آزمايش اسپرم بده؛ و من ناخود‌آگاه ياد فيلم 21 گرم افتادم آنجا كه شون‌پن بيمار براى دادن اسپرم وارد اتاق نمونه‌گيرى مى‌شود و ديوارهاى اتاق پر است از عكس‌هاى محرك و يك فيلم محرك‌تر هم در حال پخش است و او همچنان كه يك دستكش لاتكس به دست گرفته هاج‌و‌واج به دروديوار نگاه مى‌كند.
آزمايشگاهى كه من رفتم، محل نمونه‌گيرى‌ش دستشويى‌اى بود كه خلايق! صابون هم نداشت.

پى نوشت: من زا هستم.