۳۱ تیر ۱۳۸۸

مرداد، ظهر، مترو

زير بغلتو از جولو دماغم بكش كنار بوى عرقِ‌السّـگ مى‌ده به‌جاى عرق آدم

۴ نظر:

مسیح بر کوه زیتون گفت...

بسیار خنده شد.

ناشناس گفت...

مولانا: ناراحت نشيا ! خب تو دماغتو بكش كنار چرا به مردم گير مي دي؟!
پي نوشت :‌چنان از تشديد براي رساندن منظورتان بهره برديد كه آدم حس مي كنداينجا دارالعربيه است لذا بنده معذورم كه اعراب گاف ندارند و گير را نمي توانند تلفظ كنند.
پي نوشت 2:خواننده عزيز گير را بد نخوانيد و الا مسئوليتش با شم خواهد بود.
خواننده عزيز:‌گير نده باباحال نداريم.

اسیه گفت...

بسیار باحال بود ....
اوهوم گشتم نبود ....مگه توگشتی زن خوف پیدا کردی برادر ؟

الکسی ایوانیچ گفت...

سرتو از زیر بغلم بکش بیرون