۱۰ شهریور ۱۳۸۸

بنى‌آدم اعضاى يكديگرند

يك دوره‌اى اين خيلى فكرمو مشغول كرده‌بود كه كاش يك دايرة‌المعارف از اسامى همه‌ى افراد كشور داشتم. بعد مى‌رفتم آدرس اونايى رو كه اسمشون «اصغر اصغروند» يا «كاظم كاظم‌نيا» يا يه چيز تو مايه‌هاى «صفدر صفدرى» بود رو پيدا مى‌كردم، با يه شاخه گل به عيادتشون مى‌رفتم، اشك توى چشمام حلقه مى‌زد و اين حس انساندوستانه‌ى كـُـشنده‌ى خودم رو التيام مى‌دادم.

۳ نظر:

یه نقطه‌ای گفت...

کدوم بخش بیمارستان روانی هستی بیایم عیادتت ؟

اسیه گفت...

تو بیمارستان روزبه می بینمت ...بای ه دسته ی گل تا این حس انسان دوستانه را التیام بخشم

ناشناس گفت...

لامصب در آفرینش هم ز یک گوهرند آخر!