فاصلهام با اینجا زیاد شد. دور شدهام از وبلاگم. پست قبلی نه، قبل از آن چند روز قبل از سی سالگیام بود؛ اما الان بیشتر از چهار ماه است که سیویک را رد کردهام. نه که
سوژه نباشد. شاید تب وبلاگ نویسیای که من هم به تبع وبلاگخوانیهای شدید آن
روزها وارد جریانش شدم الان خوابیده باشد. قبول کنید کمتر شده. به طرزی غمانگیز
در جریانات 88 و مدتی بعد از آن اوج گرفت و باز رو به سرازیری گذاشت. بگذریم. به
هرحال دلم برای اینجا و شما تنگ شده. هرچند راستش هیچوقت برآوردی از شما مخاطبان
عزیزم پیدا نکردم. کاش دوباره یکی هـُـلم بدهد این تو. و صدالبته موجودیت هر اثری -از
جمله نوشتههای من که حتما برای خودشان آثاری هستند، مگرنه؟- زنده به مخاطب است.
آیا مخاطبی هست که مرا بخواند؟
پ ن:
در عنوان این پست «هل» را میتوانید به ضم «ه» یا به فتح آن بخوانید. مختارید.
پ ن:
در عنوان این پست «هل» را میتوانید به ضم «ه» یا به فتح آن بخوانید. مختارید.
۶ نظر:
ﻫﻞ!
هل 2!
هل2!
سلام. اومدم بگم من ميخونمت. يه عزيزي يه عده وبلاگ بهمون معرفي كرد از گودر قديم. بعدم از گوگل پلاس. همه رو اد كردم. بعدم يكي يكي نشستم اينا آپ كنم منم بخونم الك كنم يه عده رو نگه دارم واسه خوندن يه عده رو دور بريزم. تو بالاخره آپ كردي و ... خوب مي نويسي. ميخونمت از حالا.
بنويس.
وقت كردي منم بخون.
اهوم مخاطب هست هر چند زمان گودر یه جور دیگه بود راستش!
سلام. در راستای «هل» و کامنت شما عرض شود که شما اگر فکر میکنی تمایلی به سیاسی- اجتماعی نویسی داری بنویس، ما هم لینک میدهیم و سروکلّهی مخاطب بیشتر هم پیدا خواهد شد.
ارسال یک نظر