گفت سیگار داری بچه خوشگل؟
گفتم فقط یه نخ اونم سیگار برگ. میکشی؟
.
.
.
پیرهنشو انداخته بود روی شلوار. گفتم به به می بینم که ارزش ها رو از تو شلوارت درآوردی و...
.
.
.
گفت خوشتیپ می شه روی چارخونه های پیرهنت شطرنج بازی کنیم؟
گفتم بله که می شه. منتهاش یه چیزی؛ مهره هاش هم اینجاس خلاصه دیگه باهاس با همینا بازی کنی...
۱۵ بهمن ۱۳۸۷
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر