۱۵ خرداد ۱۳۸۸

فکر کنم شد رباعی.

با لهجه ی شیرین و متین و با هوش
با بی ادبی چو آن پسر کرد خروش

آرام به انگشت اشارت گفتی:
وقت توتمام است مگو هیچ، خموش

۴ نظر:

یه نقطه‌ای گفت...

عالی بود . آفرین !

ناشناس گفت...

مولانا: سلام . برام جالبه از اين بابت كه اولين باره مي بينم يه نقطه اي تأييدت مي كنه!!!

ش گفت...

واقعا اون صحنه خیلی عالی بود و نتیجه مناظره رو عوض کرد

نیکی جومپی گفت...

باباااااا
شاعر