۲۷ آذر ۱۳۸۸

عقده

به ابولفرض از خدا نترسى برى جلوش وايسى دودفه آروم بزنى به لپش و يواش در گوشش بگى : «جمش كن ان‌فرنگى»
موسيو اون كت گرون‌قيمتشو با اون شلوار لى‌اش كه همه‌كسى‌ هم نمى‌دونه از اينا از كجا بايد خريد با اون كفش كلاركش كنتراست كرده مى‌خواد ايستگاه بعدى هم پياده بشه جورى كه دستشم از جيبش درنياره بگيره به ميله كه لااقل قطار ترمز كرد به كسى تنه نزنه، حالا اين يكى دستش كه يكى از اين كيف‌چرم‌اصلا گرفته هيچى.
بعد كه قطار ترمز مى‌زنه شونه‌اش مى‌خوره زير چونه‌ى آدم و خودش از همه بيشتر ضايع مى‌شه؛ يعنى اون‌وقته كه بايد بش بگى: «ديدى حالا گُ‌ى زيادى مى‌خورى؟»

۶ نظر:

Unknown گفت...

تا باشه از این مسافرا، ما که همش از این جوات مواتا میبینیم

jury گفت...

نیشتر خوب میکنه

ناشناس گفت...

آدرس جديد سايت افكار پنهان دولت دهم
efshaaa-gar.blogfa.com

حسام گفت...

چقدر خوب و با مزه شده اینجا. خیلی بهتر از قبل شده. من 4-5 ماه بود اینجا نیومده بودم

ارژنگ گفت...

حيف تو نيس دهن به دهن اون ان فرنگي بشي
ولش كن
بيا بريم

ارژنگ گفت...

من كي كامنتينگمو غير فعال كردم؟ بلد نيستي ازاينترنت استفاده كني چرا جر مي زني؟ من كي گفتم تو رو دوس ندارم؟ چرا دچار توهمات روان پريشانه شدي باز؟