۱۱ بهمن ۱۳۸۷

غفار

خدا جون من ازينكه به خاطر اين افكارم ازت عذر خواهى نمى‌كنم واقعاً عذر مى‌خوام.

۰۷ بهمن ۱۳۸۷

نسخه‌ى تصحيح علامه ديازپام

كچل كچل كلاچه
روغن كله‌پاچه

كچل ووا گرفته
دمبشو هوا گرفته

پى‌نوشت: با شنيدن مصرع آخر ممكن است در ذهن شنونده گير كردن يك حباب هوا در جريان سيال موجود در مجراى دم پرسوناژ شعر كه همان هوا گرفتكى يا چوك كردن است، متبادر شود؛ اين برداشت اشتباه بوده و مى‌بايست در تأويل شعر دقت لازم مبذول شود.

از بچگى تا هنوزم

مگه فقط نون بركت خداست؟ چرا هيچ كس اسمارتيز روى زمين ببينه برنمى‌داره بوس كنه بذاره كنار؟ مگه اسمارتيز بركت خدا نيست؟

۰۶ بهمن ۱۳۸۷

اظهر من الشمس

تست هوش سياسى
الف) خاتمى رأى نمى‌آورد.
ب) احمدى نژاد رأى مى‌آورد.
ج) در شمارش آرا تقلب مى‌شود.
د) همه‌ى موارد.

۰۵ بهمن ۱۳۸۷

دندون شكن


محمــدرضاى ما كلاس اوله. بعضي وقتا از كلمات قصارش همون‌جا چند تيكه مى‌شم.
يه بار خواستم سربه‌سرش بذارم:
- محمـدرضا يه اسم برات انتخاب كردم.
- چي؟
- پيرمرد گوزو.
- حتماً مى‌خواى اسم خودتم بذارى جوون نگوز. آره؟
سرافكنده و شرمسار يه گوشه‌اى گم و گور مى‌شم.

سر صحبت


- پسرم كلاس چندى؟
- من دانشجو‌ام پدر جون.
- باريكلا! باريكلا! خوشم اومد؛ عجب رشته‌اى. اتفاقاً ما هم توى شهردارى‌ايم.

۰۴ بهمن ۱۳۸۷

آگهى آشنا

يادم نيست از كى ولى هنوز هم مى‌بينمش زياد هم مى‌بينم: «اتاق مبله، اجاره‌ى كوتاه مدت، در منطقه‌ى نارمك ...»

آشغال جمع كن ترسوى بدبخت

بعضي وقتا از بعضى احتياط‌هايى كه خودم احتياطاً مى‌كنم خودم كهير مى‌زنم .
همين الان زنگ زدم 118 شماره تئاتر شهر رو بگيرم. صداى ضبط شده بعد از شماره تلفن، آدرس تئاتر شهر رو هم برام خوند و من احتياطاً آدرس رو هم بعد از شماره يادداشت كردم.

پى‌نوشت1: نمونه سؤالاى علوم دوم راهنمايى هنوز توى كمدمه واقع در شهرستان.
پى‌نوشت2: نامرد است هركس به من بگويد ك.س مغز.

تحويل داربستى

داره راديو گوش مى‌ده، راديو از حوادث انقلاب و شجاعت امام مى‌گه.
مسواكشو از دهنش درمى‌آره كه بتونه حرف بزنه : «امام آدم با خايه‌اى بوده ها»

۰۳ بهمن ۱۳۸۷

حرفه‌اى



چى فكر كردى؟ بگوزى به طرفة‌العينى مينيماله.

۰۲ بهمن ۱۳۸۷

قشرهمیشه بیدار جامعه

دختر کوچولوی بابا: بابا اگه گفتی آدم خوبا رو اون دنیا کجا می برن؟
بابا: کجا می برن عزیزم؟
دختر کوچولوی بابا: می برن« باغ بهشت». حالا اگه گفتی آدم بدا رو کجا می برن؟
بابا: اونا رو کجا می برن؟
دختر کوچولوی بابا: می برن «باغ جهنـّـــم».
بابا: خانوم ترا به جان مادرت این ایام محرم این بچه رو نبر پای این منبرا.

۰۱ بهمن ۱۳۸۷

خدايا چرا من؟

رئيس سازمان ثبت احوال اعلام كرد به علت هجوم مراجعين،‌ قانون تغير اسم از اين به بعد شامل كسانى كه نام آنها «محمود» است نمى‌شود. وى افزود مراجعينى هستند كه حاضرند يك دست نداشته باشند و نام آنها «محمود» نباشد، در مورد درخواست اين عده جلسه‌اى تشكيل خواهد شد.

فرهنگ نوبين

ديروز خون‌دماغ شدم. يعنى از دماغم خون اومد.
امروز ان‌دماغ شدم. يعنى از دماغم ان اومد.

مجرى عدالت

(ساعت از 12 گذشته فهميده باهاش رودرواسي دارم.)
اون: آقا پس اينم بگو ديگه، چكار كنم كه يكي نتونه بهم زنگ بزنه؟
من: ببين، مى‌رى توى منو، ...
اون: آها.
من: پس بخوابيم ديگه؟
اون: آقا پس بى‌زحمت بيا بلك‌ليست هم برام درست كن.
من: باشه بده.
.
.
.
(مى‌خوابيم.)
.
.
.
(داره خوابم مى‌بره.)
اون: (در حالى كه آروم و با خجالت پتو رو از رو سرم كنار مى‌زنه) شرمنده راستى اين زنگ باحاله رو كه داشتى برام بلو.توث مى‌كنى تا يادم نرفته؟
من: (بلند مى‌شم سه چهار متر ازش فاصله مى‌گيرم. نعره زنان تكل مى‌رم توى تخ.ماش و در حالى‌كه با دستم چشمشو باز نگه‌مى‌دارم مى‌شاشم توى چشماش و فرياد مى‌زنم و با اون‌يكى دستم مشت‌هاى محكم مى‌زنم توى شكمش و با اون يكى دستم هم موهاشو گرفته‌ام و دور اتاق مى‌چرخونمش و با اون يكى دستم هم محكم مى‌كوبمش به زمين و سقف و ...)

۲۶ دی ۱۳۸۷

از تو می‌پرسند

سلام بينندگان عزيز!
سؤال امروز مسابقه:
«بهترين چيز چيست؟»
جوايز :
نفر اول 100 سكه بهار آزادى، نفر دوم هفتاد سكه بهار آزادى، نفر سوم يك تي‌شرت با آرم گروه معارف اسلامى شبكه هشتم سيما.

based on egg

ما همه انسان هستيم. (يعني هيچ‌كس بزغاله نيست.)
انسان‌ها را خدا آفريده است. (يعني هيچ‌كس رو پدر ژپتو درست نكرده.)
ملت‌هاى خدا پرست عدالت مى‌خواهند. (يعني اونايى كه خداپرست نيستند دوست دارند بهشون ظلم بشه.)
در ايران هم‌جنس‌باز وجود ندارد. (يعني همه در ايران جمعه‌ها به نمازجمعه مى‌رن.)
دولت حاضر است در راه اجراى عدالت قطعه قطعه شود. (من هيلى هوبم.)